بی خوابی و درد

الان مامان تو اتاقمه..... داره  حرص می خوره.... امان از این پسرها....

28 ام امتحان نورو دادم خوب بود 3 تا سوال رو نصفه نوشتم....

الان رفت نتونستم کاری کنم یا حرفی بزنم اروم شه.... دلم میخاد برم دنبالش حرفی بزنم اروم شه..... نمیشه درد التیام ناپذیر زیاد هست.... زیاد....

این روزهای لعنتی من

این هفته اتفاق های عجیبی افتاد... اول از همه اینکه یک شنبه بر اساس رفتارهاش و نگاه کردن هاش به وجود انتقال شک کردم... دوشنبه هم کماکان همین وضعیت بود مخصوصا وقتی من و دوستم جلوی کلاسم بودیم. از طرفی اولش یه حال خوبی داشتیم ولی خوب پریاکیو هستیم دیگه کلا امروز حالم بده چون نگران اتفاق هایی هستم که برای امثال الی افتاد و ترس از مسئولیت و .... این روزها خیلی زجر می کشم خیلی زیاد... علائمم بد عود کرده.... بد... حالم بده... حال روحی ام هم....