-
wound beyond healin
شنبه 19 اسفند 1396 23:08
wound beyond healing . Crixus : All wounds heal. Even the deepest. Naevia : Would that they had never been inflicted. Crixus: You would wish ...never to have known my heart? Crixus: You are my heart... I will never doubt the beating of it again. ............... .... yesterday i lost a friend.... a very dear friend.....
-
میثاق
پنجشنبه 12 بهمن 1396 08:33
تجدید میثاق کردیم... خدا رو شکر...
-
دومین سالگرد دفاعم
جمعه 6 بهمن 1396 21:31
امروز دومین سالگرده دفاعمه.... سخت بود گذشت ولی امروز در مورد مقاله خلق ایمیل زدم و یاداوری کردم... این روزها انگار حال دریا خوب نیست. من هم دارم به شدت روی امتحان 16 ام تمرکز می کنم خیییییییییییییییییییییییییییلی سنگینه لامصب... خدا رحم کنه... تموم نیمشه نمیدونم چرا //////////////////////////////// دارم فکر می کنم که...
-
13 روز
سهشنبه 3 بهمن 1396 22:20
امتحان دارم با استاد اص... خدا به داد برسه حسسسسسسسابی امروز می خواستم بریم منزل مینایی نا بابت دیدن خونه ی جدیدشون منتها ئسط راه که زنگ زدیم گفت نمی تونه داه میره جایی..... و اینکه کلا خیییییییییییییلی هدفمندم این روزها کلاس خصوصی بگیرم احتمالا.... حس هیچ چی نیست جز سرای دیدن این curb your... رو دارم می بینم...
-
بی خوابی و درد
جمعه 29 دی 1396 23:57
الان مامان تو اتاقمه..... داره حرص می خوره.... امان از این پسرها.... 28 ام امتحان نورو دادم خوب بود 3 تا سوال رو نصفه نوشتم.... الان رفت نتونستم کاری کنم یا حرفی بزنم اروم شه.... دلم میخاد برم دنبالش حرفی بزنم اروم شه..... نمیشه درد التیام ناپذیر زیاد هست.... زیاد....
-
این روزهای لعنتی من
چهارشنبه 13 دی 1396 20:56
این هفته اتفاق های عجیبی افتاد... اول از همه اینکه یک شنبه بر اساس رفتارهاش و نگاه کردن هاش به وجود انتقال شک کردم... دوشنبه هم کماکان همین وضعیت بود مخصوصا وقتی من و دوستم جلوی کلاسم بودیم. از طرفی اولش یه حال خوبی داشتیم ولی خوب پریاکیو هستیم دیگه کلا امروز حالم بده چون نگران اتفاق هایی هستم که برای امثال الی افتاد...
-
wisdom
یکشنبه 19 آذر 1396 21:21
یه مقاله خوندم وقایع استرس امیز و نماگواز فقط 13 درصد واریانس افسردگی رو تبیین می کرد. یعنی مخلص کلام اینکه کسانی که تو زندگی مشکلات زیادی دارند اون مشکلات سهم کمی در افسردگی شون داره. در اصل اون چیزی که باعث افسردگی یمشه نحوه ی مقابله ما با اونه.یعنی اینکه راهبردهای حل مساله مثبت و مساله محور رو استفاده می کنیم یا...
-
کربلا و شرقی غمگین!
شنبه 4 آذر 1396 00:17
دوشنبه رفتیم ساعت 9 و نیم صبح و پنج شنبه برگشتیم.... به قول داداشم مثل یه رویا بود... خیلییییییییییی باشکوه.... چیزی که منو منقلب کرد این بود که به رغم بد کردن هام و عصیان هام دعوت شدم ... این خیلی تکونم داد و یه چیز دیگه... هر کسی میره بر سااس ظرفیت خودش برمیذاره.... حالا که اونها من رو لایق دونستن باید خودم هم به...
-
مقدم
دوشنبه 10 مهر 1396 20:03
بگو امروز چی شد...... واااااااااااااااااااااااااااااااای یعنی معرکه بودها... امروز ساعت 5:20 از خواب بیدار شدم و پاشیدم منتها 6:10 از خونه زدم و بیرون آژانس گرفتم رفتم. 7 یونی بودم. و بعد چند مین راهنمای ارشدم رو دیدم که اون منو ندید البته. بعدش هم کلی ماجرا داشتیم رفتیم سر کلاس و رابطه رو با کقتن یه شعر اغاز کردم....
-
تایگر
شنبه 8 مهر 1396 22:28
در یه حرکت انتحاری استاد گفته که میخاد امتحان بگیره. اقو ما رو میگی اصلا موندیم تو این فرصت کم چیکار میشه کرد.... واقعا نمیدونم چیکار میشه کرد... امشب شب عاشوراست... فردا چهارمین سالگرد فوت پسرخاله ام هستش. روحش شاد...
-
نگاه
چهارشنبه 5 مهر 1396 22:33
آلودهام به تنهاییهای بلند به دل تنگیهای خیلی به سختهای نبودنت آلوده ام تو راست میگویی من سخت نبودنت را آلودهام افشین صالحی ////////////////////////////////////////////////// نگاه استرس امیز و نگران و هراسان از یادم نمیره و برق چشم ها و شادی وصف ناپذیر.... این راه برگشت داره؟
-
مکاتب
دوشنبه 3 مهر 1396 21:36
تصمیم گرفته بودم میرس رو بی خیال شم اما انگار نمیشه. دفاعی رو دیدم دیروز. بهم پیام داد و زنگ زد و وقتی اومددرددل کرد و از داداشش گفت و بی وفایی یکی از بچه های انجمن و ... میگه بیا مکاتب رو بگو. گفتم تاریخچه نظریه ها چی هست اصلا؟ اینو که تو درسهای قبل گفتن بهشون چه اهمیتی داره. حالا که چی؟؟ خدا کنه از کنترل خارج نشه...
-
We are through
دوشنبه 3 مهر 1396 07:57
استاد حا رو انسانی بسیار باشخصیت و متین یافتم... یک شنبه صبح اژانس گرفتم که قبل کلاس با راهنمای سابق صحبت کنم. اونم گفت یکی دیگه از بچه ها بهش گفته که برای پایان نامه باهاشه... تا شب پنچر شدم و در نهایت سر کلاسش هم صرفا به این دللی مجبور شدم جواب بدم که دیدم یکی از بچه ها هر چی استاد میگه یه اطلاعاتی که الز قبل خونده...
-
پلنگی
جمعه 31 شهریور 1396 22:24
پنج شنبه بچه ها پیشنهاد کردن برای ارزیابی یه کلاسی رو برم و من هم رفتم و خوش گذشت... وسط کلاس دو تا از پسرها حرفشون شد و استاد گفت بچه ها نظرتون رو بگین و من هم گفقتم. تو بریک استاد ازم تشکر کرد که جو رو اروم کردم. امروز هم دوباره کلاس داشتم. وااااااااااااااااااااای پر حادثه بود.
-
tudors
سهشنبه 28 شهریور 1396 23:15
واقعا چقدر تاریخ تامل برانگیزه... شاید کارهای خوب پیامد خوبی نداشته باشن در این دنیا!!!! ولی کارهای بد قطعا پیامدهای بسیار بدی در این دنیا خواهند داشت... امروز با مهسا حرف زدم وای چقدر عصبانی بودکه زنگ نزدم بهم گفت خل.... راجع به خیلی چیزها صحبت کردیم حتی راجع به متین.
-
متین جلسه 8
جمعه 24 شهریور 1396 20:33
you have to answer one person and that's you. scrubs S1 E8 آی نمیدونی بینش دادن به این استحقاقا ها چه حالی داره. امروز وسط اس تی که بودیم یه دانشجو بود که از اول من یه تشخیصی در موردش داده بودم ولی استاد قبول نمی کرد یه فرصتی پیش اومد که به استاد گفتم که چرا اینطوریه و اون چند لحظه همینطوری مکث کرد و فهمید شریک جرمش...
-
Hallelujah
چهارشنبه 22 شهریور 1396 23:37
این اهنگ واقعا روح نواز و دل انگیزه... I heard there was a secret chord That David played and it pleased the Lord But you don't really care for music, do you? It goes like this, the fourth, the fifth, the minor fall, the major lift, the baffled king composing Hallelujah شنیده ام موسیقی اسرار آمیزی بوده که داوود آنرا...
-
scrubs
سهشنبه 21 شهریور 1396 23:54
فردا میرم ثبت نام. سریال scrubs رو دارم می بینم. یه پیشنهاد هیچ وقت سریال دوستان رو نبینید چون تا اخر عمرتون همه سریال ها رو با اون مقایسه میکنید و احساس ناکامی شدیدی بهتون دست میده چون هیچ سریالی رو دست اون نیومده
-
واقعیت
یکشنبه 19 شهریور 1396 22:25
امروز شروع کردم کمی تا قسمتی فرگوسن رو خوندم خیلی شیرین بود. قبلا که میخوندمش هیچی نمی فهمیدم ازش و واقعا ازش نفرت داشتم. در نتیجه تلاشی هم نمی کردم. اما الان که دیدم عوض شده خیلی برام قابل هضمه و می فهممش و تعجب می کنم که چطور قبلا متوجه این دلنوازی اش نبودم... این روزها خیلی دارم واقع گرا میشم و فراسوی ادراکم دارم...
-
eccedentesiast
پنجشنبه 16 شهریور 1396 23:12
این روزها به جای اینکه خوشحال باشم به شدت استرس دارم برای اینده و زندگی تو کشوری که امنیتی در اون احساس نمی کنم... به خدا گفتم اگه امسال قبول نشدم یعنی صلاحم اینه که برم یه جای دیگه... ولی حالا گیر اینجا بودن ... هوای این شهر خفقان اوره واسم... نمیدونم رفتن و رفتن و نرسیدن تا کی... 5 سال اینده همه اش باید درس بخونم و...
-
4 شهریور
یکشنبه 12 شهریور 1396 20:31
جوابا اومدم قبول شدم باور نمی کردم فریبا واسم نتایج رو دید شب 11:53 رو پیام داده بود تو تلگرام و 12 زنگ زده بودم منتها من خواب بودم و اینترنتم هم قطع بوده. صبح یه ربع به نه اس ام اس داد. بهش زنگ زدم گفتم قبول نشدم گفت چرا (خیلی ناراحت و شوکه شد) دلم نیومد زیاد ناراحتش کنم بهش گفتم شوخی کردم قبول شدم گفت گردنت بشکنه...
-
4 موی سپید
پنجشنبه 2 شهریور 1396 10:13
فیلم کارخانه شکلات سازی رو یادمه که وقتی چارلی اولین موی سفیدش رو دید اولش ناراحت شد و بعد یه تصمیم مهم گرفت.... امروز من 4 تا موی سفید پیدا کردم... خیلی زوده فکر می کنم... اما پیدا کردم... پریشب تقریبا تا صبح بیدار بودم و خوابم نمی برد و مدام فکر می کردم.... دیشب هم همینطور... درحالیکه کارهام رو زمین مونده.... چقدر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 مرداد 1396 13:26
راستیاتش دلم گرفته... می ترسم دیر شده باشه... خیلی دیر برای همه چیز...
-
من
شنبه 14 مرداد 1396 23:15
جدا خدایا یه سوال ازت دارم... چرا این کارا رو می کنی؟ عشق ادم ها رو بزرگ می کنه اما من نفمیدم کدومش بدتره... عشق بی فرجام یا فرجام بی عشق.... خدا جون دلم می سوزه یه خورده واسه کسایی که تو جاده یه طرفه خلاف جهت رانندگی می کنن مثل من...
-
راه راست....
چهارشنبه 11 مرداد 1396 23:04
امروز هر لحظه اش یه اتفاق خوب و به یاد موندنی بود و تا الان دارم کلی مرورش می کنم اولش که رفتم راجع به خلق صحبت شدو اینکه گفت هیچ چیز کوچیکی رو از دست نمیدم و همه اش عملیاتی می کنم.... کوار رو یه نکته گفتم که خیلی براش جالب بود و گفت قال اش کنیم و من خیلی خوشحال شدم تموم که شد من اون نکته رو گفتم و اون خیلی خیلی تعجب...
-
کاش...
شنبه 24 تیر 1396 19:42
قدیما بین عارف ها یه چیزی رسم بوده تو ابکش هاشون اب بدون اینکه بریزه می مونده... چطور میشه موند ولی رفت؟ دیشب کابوس دیدم و استرس شدیدی داشتم.... خواب دیدم نشده... قبول نشدم... الی میگه بااس دیگه اینجا نماد چیه واست که قبول نشدنت استرس واست ایجاد کرده؟ نماد چیه اینجا؟
-
رهایی بعد خوندن کتاب نایاب 25 هزار تومن!
شنبه 17 تیر 1396 18:40
یه اتفاق باحال افتاد... یه کتابی که خیلی نایابه رو گرفتم دیروز و شروع کردم به خوندنش... یعنی اینو که میخونم دوپامین مغزم افزایش پیدا می کنه در حد کریستال! خوندنش تجربه خوبی بود و باعث شد بیشتر فکر کنم... امروز به این نتیجه رسیدم که بهتره دست از تحمیل خودم بردارم.. اگه کس دیگه ای میخواست اینطوری تحمیل کنه من چی کار می...
-
اسمش چی بود؟
چهارشنبه 14 تیر 1396 08:08
اقا اینس ریاله بود ماه رمضون دوسال پیش پخش می شد یه بچه به نام ماهور رو به فرزندخوندگی قبول کرده بودن اون یه کپی برداری از سریال خانوداده مدرن بود.... اولش خیلی خوشحال بودم ایرونی ها همچین سریالی ساختن ولی الان.....
-
773 و 552 اومدن ...
شنبه 10 تیر 1396 21:28
اره امروز بود رفتم ... با استاد راهنمای الی و یع افتادم خیلی تو ذوق ح خورد و گفت بیا ردش کنیم با ما کار نکرده!! یعنی جمعش کردم ها.... گفتم همانند اسزی فرافکنانه کردی تا حالا! اونم که فهمید تقصیر خودش بود بعدش مهربون شد و بوی کباب که اومد خیلی خودشون رو جمع کردئن و جفتشون گفتن شماره های ما رو بنویس که با هم کار کنیم و...
-
شش روز
شنبه 3 تیر 1396 12:47
هفته دیگه این موقع نمیدونم چی میشه.... استرس هم الان ناگهان پیدا کردم... خخخخخ.... بازداری تو ایشو قرار گرفت شکر خدا... مونده اون دوتای دیگه.... متاسفانه یه اشتباهی کردم و جنرال رد کرد اما برای کارنت الان رفستادمش. ببینیم خدا چی میخاد... باید بشینم و بخونم این شش روز رو.... تنها جایی که میرم همینه که اونم نمیدونم برم...