کاش...

قدیما بین عارف ها یه چیزی رسم بوده  تو ابکش هاشون اب بدون اینکه بریزه می مونده... 

چطور میشه موند ولی رفت؟

دیشب کابوس دیدم و استرس شدیدی داشتم.... خواب دیدم نشده... قبول نشدم... الی میگه بااس دیگه اینجا نماد چیه واست که قبول نشدنت استرس واست ایجاد کرده؟ نماد چیه اینجا؟

رهایی بعد خوندن کتاب نایاب 25 هزار تومن!

یه اتفاق باحال افتاد... یه کتابی که خیلی نایابه رو گرفتم دیروز و شروع کردم به خوندنش... یعنی اینو که میخونم دوپامین مغزم افزایش پیدا می کنه در حد کریستال! خوندنش تجربه خوبی بود و باعث شد بیشتر فکر کنم... 

امروز به این نتیجه رسیدم که بهتره دست از تحمیل خودم بردارم.. اگه کس دیگه ای میخواست اینطوری تحمیل کنه من چی کار می کردم؟... به هزار و یک دلیل شخصی ممکنه به دیگران اوانتاجهایی داده باشه و به من نه اما در نهایت باز هم این من هستم که کارهاش رو به من می سپره.... scorrrrrrrrrrrrrrre

بهتره  دست از مقایسه این ادم با گذشته اش و گذشته ام بردارم....

قضیه سرقت ادبی می مونه که اون باشه برای روز قیامت... 

من بعد راجع بهش فکر نمی کنم و حق انتخاب بهش میدم همون طور که به خودم میدم و چند سال پیش استاد الی نرفتم و الان هم که دارم میرم با ضرب و زوره  خودشه.... موندم استاد یع رو چیکار کنم؟ گفته زنگ بزن.... عجباااااااا

اسمش چی بود؟

اقا اینس ریاله بود ماه رمضون دوسال پیش پخش می شد یه بچه به نام ماهور رو به فرزندخوندگی قبول کرده بودن اون یه کپی برداری از سریال خانوداده مدرن بود.... اولش خیلی خوشحال بودم ایرونی ها همچین سریالی ساختن ولی الان.....

773 و 552 اومدن ...

اره امروز بود رفتم  ... با استاد راهنمای الی و یع افتادم خیلی تو ذوق ح خورد و گفت بیا ردش کنیم با ما کار نکرده!! یعنی جمعش کردم ها.... گفتم همانند اسزی فرافکنانه کردی تا حالا! اونم که فهمید تقصیر خودش بود بعدش مهربون شد و بوی کباب که اومد خیلی خودشون رو جمع کردئن و جفتشون گفتن شماره های ما رو بنویس که با هم کار کنیم و کلا ح گفت باالترین امتیاز  رو بهت دادم و ی همه اش می گفت که با این رقم نمیشه روز.... هر ده ثانیه یه بار.....

شقی مونم هم اول صبحی خیلی مشتاااااااااق بود... خیلی

غرورم جریحه دار شد چون میدونم بازم خدا منو سرکار گذاشته اون لش نکبت نمیدونی چه متوقعاه منو نیگا می کرد نکبت.... لابد تو.قع داره بهش تبریک بگم و تحویلش بگیرم نکبت رو... نکبت نکبت.....

شش روز

هفته دیگه این موقع نمیدونم چی میشه....

استرس هم الان ناگهان پیدا کردم...خخخخخ.... بازداری تو ایشو قرار گرفت شکر خدا... مونده اون دوتای دیگه....

متاسفانه یه اشتباهی کردم و جنرال رد کرد اما برای کارنت الان رفستادمش. ببینیم خدا چی میخاد...

باید بشینم و بخونم این شش روز رو....

تنها جایی که میرم همینه که اونم نمیدونم برم داره یا نه