پنج شنبه بچه ها پیشنهاد کردن برای ارزیابی یه کلاسی رو برم و من هم رفتم و خوش گذشت... وسط کلاس دو تا از پسرها حرفشون شد و استاد گفت بچه ها نظرتون رو بگین و من هم گفقتم. تو بریک استاد ازم تشکر کرد که جو رو اروم کردم. امروز هم دوباره کلاس داشتم. وااااااااااااااااااااای پر حادثه بود.
واقعا چقدر تاریخ تامل برانگیزه... شاید کارهای خوب پیامد خوبی نداشته باشن در این دنیا!!!! ولی کارهای بد قطعا پیامدهای بسیار بدی در این دنیا خواهند داشت...
امروز با مهسا حرف زدم وای چقدر عصبانی بودکه زنگ نزدم بهم گفت خل.... راجع به خیلی چیزها صحبت کردیم حتی راجع به متین.
you have to answer one person and that's you. scrubs S1 E8
آی نمیدونی بینش دادن به این استحقاقا ها چه حالی داره. امروز وسط اس تی که بودیم یه دانشجو بود که از اول من یه تشخیصی در موردش داده بودم ولی استاد قبول نمی کرد یه فرصتی پیش اومد که به استاد گفتم که چرا اینطوریه و اون چند لحظه همینطوری مکث کرد و فهمید شریک جرمش بوده.... خیلی جالب بود...
نمیدونم عینکم رو نبرده بودم درست نتونستم بررسی کنم ماذا فازا؟!!!
متین گفت کسانی رو دارین که وقتی مشکلی پیش میاد بهش بگین؟ گفت اگه نداره پیدا کنین...
That David played and it pleased the Lord
But you don't really care for music, do you?
It goes like this, the fourth, the fifth, the minor fall, the major lift, the baffled king composing Hallelujah
شنیده ام موسیقی اسرار آمیزی بوده که داوود آنرا نواخته و پروردگار را خشنود
ساخته
اما تو که واقعا به موسیقی اهمیت نمیدهی ، میدهی ؟
آن موسیقی اینگونه بود از چهار به پنج ، نت پائین و نت بالا ، پادشاه پریشان آهنگ ستایش را می سراید
Your faith was strong but you needed proof, you saw her bathing on the roof, her beauty in the moonlight overthrew you
She tied you to a kitchen chair, she broke your throne, she cut your hair, and from your lips she drew the Hallelujah
ایمان تو استوار و پایدار بود ، اما نیاز داشتی تا بتو ثابت شود
و تو او را از روی بام دیدی در حالی که مشغول استحمام بود ، زیبایی او در نور ماه تو را مبهوت ساخت
(عشق) او تو را از جایگاهت پائین کشید و تخت پادشاهی تو را سرنگون ساخت ، و هر آنچه قدرت داشتی از تو گرفت ، و از لب های تو ستایش و حمد پروردگار را برچید ...
Maybe I have been here before, I know this room; I have walked this floor, I used to live alone before I knew you
I've seen your flag on the marble arch, love is not a victory march, it's a cold and its a broken Hallelujah
شاید قبلا اینجا بوده ام ، این اتاق را می شناسم ، روی این زمین قدم برداشته ام ، قبل از شناختن تو من در تنهایی بسر می بردم
پرچم تو را بر بام مرمرین دیده ام ، اما عشق سرود پیروزی نیست ، عشق ستایشی سرد و درهم شکسته است ...
There was a time you let me know whats really going on below, but now you never show it to me, do you?
and Remember when I moved in you; the holy dark was moving too, and every breath we drew was Hallelujah
زمانی بود که می گذاشتی از درونت با خبر باشم ، اما اکنون دیگر این اجازه را به من نمی دهی ، می دهی ؟
به یاد بیار زمانی را که بسوی تو شتافتم ، تاریکی مقدسی نیز به جنبش در آمده بود ( کنایه از عشق) ، و هر نفسی که ما می کشیدیم ستایش و سپاس بود
Maybe there's a God above, and all I ever learned from love was how to shoot
at someone who outdrew you
And its not a cry you can hear at night, its not somebody who's seen the light, its a cold and its a broken Hallelujah
شاید خداوندی در آن بالاها باشد ، و تمام چیزی که من از عشق آموختم این بود که کسانی که تو رو مجذوب خودشان می کنند را از میان بردارم ،
و (عشق) آن فریادی نیست که تو شب هنگام بتوانی آنرا بشنوی ، و (عشق) کسی نیست که نور و روشنایی را دیده باشد ، عشق ستایشی سرد و درهم شکسته است ...
منبع: www.tarafdari.com
/////////////////////////////
امروز ثبت نام کردم و یکی از همکلاسی هام رو دیدم. خدا رو شکر هفته دیگه تعطیله. پنج شنبه هم باید برم ازمایش اعتیاد!
بعد تلاطم های جمعه الان خیلی واقع بینانه تر شدم و میدونم باید همه چی رو سپرد به دستان مهربون خدا و نگران نبود... چون خدایی هست که نگران ما باشه...