واقعیت

امروز شروع کردم کمی تا قسمتی فرگوسن رو خوندم خیلی شیرین بود. قبلا که میخوندمش هیچی نمی فهمیدم ازش و واقعا ازش نفرت داشتم. در نتیجه تلاشی هم نمی کردم. اما الان که دیدم عوض شده خیلی برام قابل هضمه و می فهممش و تعجب می کنم که چطور قبلا متوجه این دلنوازی اش نبودم...

این روزها خیلی دارم واقع گرا میشم و فراسوی ادراکم دارم واقعیت وجودی ادمهای اطرافم رو می بینم... ادمهای صادق و رک و راست رو به ادمهای مهربون اب زیرکاه ترجیح میدم. ای کاش اینو زودتر یاد می گرفتم... یاد گرفتنش واسم گرون تموم شد... به قول رومن رولان مرا با حقیقت بیازار ولی با دروغ ارام نکن...



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.