4 شهریور

جوابا اومدم قبول شدم باور نمی کردم فریبا واسم نتایج رو دید شب 11:53 رو پیام داده بود تو تلگرام و 12 زنگ زده بودم منتها من خواب بودم و اینترنتم هم قطع بوده. صبح  یه ربع به نه اس ام اس داد. بهش زنگ زدم گفتم قبول نشدم گفت چرا (خیلی ناراحت و شوکه شد) دلم نیومد زیاد ناراحتش کنم بهش گفتم شوخی کردم قبول شدم گفت گردنت بشکنه گفتم این به اون در که روز دفاع.... خندیدیم گفت کجا؟ گفتم فقط همینجا اومده بودم دیگه گفتم چه احساسی دارین گفت خوشحال میشیم گفت انگلیسی بخونم... خداحافظی کردیم... قبلش به دریا پیام داده بودم .

نمیدونم چی بگم.... شوکه شدم خیلی می ترسم خیلی می ترسم نمیدونم صلاح و مصلحت خدا چی بوده... خدیاا قدرتش رو بهم بده... تحملش رو نیروش رو.... که کم نیارم...

 امروز به میر زنگ زدم میگه ادامه نده!!! وااااااااااااااااااااااااااااااااات؟ میرم بابا پیشششش 11 مهر وقت دارم


نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا یکشنبه 12 شهریور 1396 ساعت 20:40 http://bitterthancoffee.blogsky.com

مبارک باشه ایشالاه به چیزی که میخوایید برسید

مچکرم از لطف تون. امیدوارم بهترین اتفاق ها براتون بیفته
قلم تون مستدام

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.